عزیزم -شب یلدات مبارک . پسرم عصری امادت کردم و با بابا کلاس رفتین و بعدم رفتین خونه مامان بزرگ. منم از این ور کارهام کردم و شب اومدم و همگی دور هم شام خوردیم و قرار بود که برای مراسم شب یلدا خونه خاله سیما ( خاله بابا دامون) جمع شویم. و چه ترافیکی و چه شور و هیجانی.!!!!!! خلاصه رسیدیم و همه بودند و شلوغ و ... گفتیم و خندیدیم و فال حافظ . و میوه - اجیل و انار و ... خلاصه خیلی خوش گذشت. پسرم تو یک سرما خورده ای و یک کم زودتر بلند شدیم و اومدیم خونه . شب یلدای خوبی بود و خوش گذشت. ...